خواهی آمد ای سوار سبزپوش
لحظههایم را بهاری میکنی
با نگاه خویش در متنِ زمین
عشق را هر لحظه جاری میکنی
خواهی آمد، خوب میدانم هنوز
مینشینم روزها چشم انتظار
خیره بر بیانتهای جادهها
مینشینم با نگاهی اشکبار
ای بهار آخرین کی میرسی؟
من غریب و خسته اینجا ماندهام
در عبور بیدریغ لحظهها
من کنار خویشتن جا ماندهام
فصلها را باز هم پر میکند
گریه من، شیون من، سوز من
تا ببینم لحظهی موعود را
جمعه میشد کاشکی هر روز من!
تیمور آقامحمدی